یک رسانه اصلاح‌طلب، کارگردان «شهرزاد» را «اعجوبه» خواند!!!

حسن فتحی شهرزاد

نمایش خانگی: سریال «شهرزاد»حسن فتحی از جمله سریالهای بحث برانگیز شبکه خانگی و اولین محصول این مدیوم است که به سه فصل رسید.

به گزارش سایت خبری-تحلیلی «نمایش خانگی» سریال «شهرزاد» که از طریق موسسه تصویرگسترپاسارگاد به شبکه خانگی عرضه شد در فصل اول به شدت مورد توجه مخاطبان قرار گرفت اما درباره فصول دوم و سوم آن به اندازه آرای مثبت، نظرات انتقادی هم وجود دارد.

روزنامه اصلاح طلب «شرق» به تازگی در تحلیلی پیرامون کارنامه حسن فتحی کارگردان «شهرزاد» او را با صفات «اعجوبه» و «جادوگر-هنرمند» قلمداد کرده است.

متن تحلیل این رسانه اصلاح طلب را بخوانید:

قرن‌ها از نقش دست انسان بر دیواره غار پش- مرل فرانسه می‌گذرد و تاریخ هنر جهان از توفان جریانات هنری بسیاری از گذشته تا به قرن معاصر رسیده است. آثار به‌جامانده از دوران کهن تاکنون از سوی هنرشناسان و منتقدان زیادی مورد بررسی قرار گرفته و از تعداد آثار و دلایل احتمال انجامشان تا رنگ‌ها و خطوط و مکاتب آنها سخن بسیار رفته است. می‌دانیم که اثر هنری نمایانگر شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یک جامعه است، زیرا که خالق اثر فردی از افراد جامعه است که نگاه شخصی‌اش به رویدادها باعث خلق اثر می‌شود. هنرمند- جادوگر دوره باستان در دوره‌های مختلف، شکل متفاوتی به خود گرفت، اما شاید در قرن معاصر و در آثار حسن فتحی و خصوصا در سریال «شهرزاد» به نزدیک‌ترین شباهتش به دوران کهن رسید.

پس از طی قرون، حسن فتحی گویی به نقطه آغازین بازمی‌گردد و همچون جادوگر- شکارچی دوره باستان در پی شهود است. قواعد و تکنیک‌های مکتبی از بین می‌رود و پریشانی روح هنرمند و دغدغه‌های شخصی‌اش دوباره متولد می‌شود و آثار حسن فتحی خارج از شکل و سیاق همان نقش دست انسانی بر دیواره غار پش- مرل است. از تولد سینما و فیلم به‌عنوان هنری دیداری- شنیداری ۱۲۰ سال می‌گذرد؛ هنر هفتمی که در اواخر قرن نوزدهم با سه عامل هنر، تکنولوژی و سیاست پا به عرصه جهان گذاشت، با آثار اولیه ادوارد مایبریج و برادران لومیر. آگوست و لوئی لومیر در فرانسه ۱۸۸۵ م سینماتوگراف را اختراع کردند؛ یک دستگاه قابل‌حمل با سه قطعه دوربین، چاپگر و پروژکتور که بعدها جهان را مسحور خود کرد؛ با فیلم‌های «کارگران در حال خروج از کارخانه» و «ورود لوکوموتیو بخار به ایستگاه». اما در ایران نخستین دوربین فیلم‌برداری در زمان مظفرالدین‌شاه قاجار وارد کشور شد و فیلم‌های اولیه «آبی و رابی» و «دختر لر».

از بزرگانی مانند بیضایی، کیارستمی، تقوایی، مهرجویی، نادری، علی حاتمی و… که بگذریم، به اعجوبه‌ای به نام حسن فتحی برمی‌خوریم با آثاری قابل‌تأمل مانند «پهلوانان نمی‌میرند»، «مدار صفردرجه»، «شب دهم» و… و «شهرزاد». سریال «شهرزاد» مبتنی‌بر نگاه قصه ‌هزارویک‌شب است نه متن آن.

قصه ‌«هزارویک‌شب» تحت‌تأثیر آثار هندی با ریشه ایرانی در بغداد و کمی ایران می‌گذرد. قصه را پادشاهی به نام شهریار نقل می‌کند با روایت شهرزاد که دختر وزیر است. نویسندگانی مانند بورخس و جیمز جویس آثار خود را مدیون این قصه می‌دانند. اما در «شهرزاد» حسن فتحی، وحدت زمان و مکان ناشی از مطالعه تراژدی- کلاسیک قصه نیست، بلکه مانند وسیله‌ای هنری، تکامل می‌یابد که به وسیله آن تأثیر صحنه و احتمال فعل افزایش می‌یابد.

بهت فزاینده در آثار فتحی وقتی محسوس است که صحنه بازی و قصه که در مکان‌های مختلف انجام می‌گیرد با فاصله منطقی زمانی همراه است. بر پایه چنین ملاحظات خردگرایانه‌ای، هر اندازه زمان یک فعل دراماتیک کوتاه‌تر و مکانش وحدت بیشتر داشته باشد، محتمل‌تر به نظر می‌آید و مخاطب به وهم کامل‌تری از قصه نزدیک می‌شود. قصه‌های حسن فتحی در آستانه داوری نهایی رخ می‌دهند. همه‌چیز در حالت مهیج‌ترین تنش، مرگ‌بارترین بیم و شدیدترین آشفتگی است.

همه‌چیز در انتظار آن است که به وسیله معجزه‌ای تطهیر و درست شود و نجات یابد و مخاطب در انتظار راه‌حلی است که نه بر نیرو و ذکاوت ذهن، بلکه بر انکار این نیرو و قربانی‌کردن خرد انجام گیرد. در نهایت حسن فتحی گویی چون جادوگر- هنرمند دوره کهن، از زبان «شهرزاد» قصه‌گو، قصه‌های ازبین‌رفته و ناموجود داستان ‌هزارویک‌شب را برای مخاطب امروز روایت می‌کند و این همان حلول روح هنرمند- جادوگر دوره کهن در حسن فتحی است.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید