انتقادات تند و تیز رسانه متبوع شهرداری از «شهرزاد»⇐گریمها اگزجره است/خلأ نصیریان عمیق است/پرداخت تهران بعد از کودتا مشکل دارد و…

شهرزاد2

نمایش خانگی: بیشتر از یک ماه است که عرضه فصل دوم سریال «شهرزاد» در شبکه خانگی آغاز شده است و البته که به واسطه پیشینه ذهنی مثبتی که مخاطبان از فصل اول داشته اند اقبال مخاطبان به آن هم نسبتا خوب بوده است.

به گزارش سایت خبری-تحلیلی «نمایش خانگی» نگاهی به آرای مخاطبان فصل دوم در فضای مجازی اما گویای این واقعیت است که هنوز فصل دوم به لحاظ اقبال مخاطبان به پای فصل اول نرسیده است؛ البته که تازه شش قسمت از سریال عرضه شده و باید کمی بیشتر زمان داد تا حاصل کار تیم تولید «شهرزاد2»را دید.

از جمله رسانه هایی که به تازگی نگاهی به قسمتهای عرضه شده فصل دوم داشته «همشهری جوان» است که در یادداشتی به انتقاد از برخی مشکلات این فصل پرداخته است.

متن کامل یادداشت «همشهری جوان» درباره «شهرزاد2» را بخوانید:

يک چهارم از فصل دوم سريال «شهرزاد» را ديديم. سريالي که با وجود پخش در شبکه نمايش خانگي به علل گوناگون، از حضور عوامل حرفه اي و بازيگران کارکشته و تبليغات گسترده گرفته تا ضعف تلويزيون و سريال هايش، توانسته مخاطبان زيادي را جذب کند.

خيلي ها منتظر دوشنبه ها هستند تا قسمت جديد را بخرند و بلافاصله ببينند. فصل دوم «شهرزاد» اما تا اينجا مانند فصل اولش، آن پختگي و دقت را ندارد. گريم هاي اگزجره و نمايشي و آرايشي جاي گريم هاي منطقي و عادي فصل قبل را گرفته اند مثلا نگاه کنيد به سبيل هاي امير جعفري و مقايسه اش کنيد با گريم بدون اغراق شهاب حسيني. تغيير محسوس در گريم بازيگران و تغيير سليقه چهره پردازي را مي توان بدون نگاه به تيتراژ و نشستن عبدالله اسکندري به جاي سعيد ملکان، حس کرد.

خلأ علي نصيريان هم به قدري عميق است که رويا نونهالي و رضا کيانيان با دو سبک بازي متفاوت شان، نتوانسته اند آن را پر کنند. در واقع نصيريان، انرژيِ حضوري با خود به صحنه مي آورد که قابل مقايسه با بازيگر ديگري نيست.

فضاي بعضي اتفاقات و مکان ها هم آن گيرايي را ندارد مثلا فضاي قهوه خانه ها و جاهل هاي «شهرزاد» را با فضاي «شب دهم» خود حسن فتحي يا «دندون طلا»ي ميرباقري مقايسه کنيد تا دست تان بيايد، چه مي گويم. مساله مهم ديگر، پرداخت صحنه است.

فصل دوم «شهرزاد» در نيمه دهه 1330 مي گذرد. در تهراني که بعد از کودتاي 28 مرداد 1332، پوست انداخته است. پايتختي که در دوران آغاز ديکتاتوري محمدرضا پهلوي، به واسطه افزايش قيمت نفت، سرمايه گذاري غربي ها و ورود اسباب و لوازم گوناگون در مسير توسعه بوده. در آن سالها خط اتوبوسراني شرکت واحد افتتاح شده، ملت با هواپيما به سفر فرنگ مي رفته اند. ساواک درست شده، آپارتمان سازي رونق گرفته و طبيعتا اين تاثيرات، بر گويش و گفتارها هم تاثير گذاشته اما سيمايي که حسن فتحي در شهرزادش از تهران دهه 1330 نشان مي دهد تفاوت چنداني با تهران دهه 1320 و قبلش ندارد. فيلم ها و عکس هاي زيادي از آن دهه وجود دارد.

پدربزرگ ها و مادربزرگ هايمان به خوبي آن دوران را به ياد دارند و شاهدان زنده فراواني وجود دارند که آن دوره را با جزئيات، زندگي کرده اند. با اين ضعفها، آنچه مخاطب را همچنان پايبند «شهرزاد» نگه مي دارد خط قصه و کنجکاوي براي دانستن سرنوشت قهرمان هاي قصه، ديدن بازي هاي شهاب حسيني و ترانه عليدوستي و البته اعتياد رسانه به قرارهاي دوشنبه براي گرفتن دي وي دي سريال است.

«شهرزاد» هر چقدر پيش مي آيد، کار براي سازندگانش سخت تر مي شود چون هم ما شهرک سينمايي مربوط به دهه 1330 به بعد نداريم و هم، شواهد زيادي از دوره معاصر – چه تصوير و چه افراد- وجود دارد که جلوي سازندگان سريال را براي ساخت فضاي باسمه اي و بي مدرک و دليل مي گيرد.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید