نمایش خانگی/مجید ناصری: سریال “بامداد خمار” ساخته نرگس ابیار از طریق پلتفرم شیدا به شبکه خانگی آمد و از همان اولین پلانها وفاداری به رمان عامه پسند فتانه حاج سیدجوادی را به رخ کشید.
“بامداد خمار” به خاطر خاستگاه پاورقی گونه اش می طلبید که شکل و شمایل یک محصول پاپیولار همهفهم را پیدا کند و این ویژگی کاملا بر سریال آبیار غلبه دارد. داستان از دهه شصت شروع میشود و تقابل دختری عاشق با خانوادهی در گریز از بمباران تهران و خیلی سریع به عمه سودابه میرسیم و پرت میشویم به اواخر قرن سیزده خورشیدی و داستانی که پر است از آب چشم.
فیلمبرداری پویان کفیلی در بامداد خمار از آن بازیگوشی های سووشونی کم ندارد ولی کاملا مشخص است که سریال در باکس تدوین، به قوام رسیده چون اولا با اسلو کردن نماهای رمانتیک و استفاده از موسیقی و ثانیا با دور ریختن پلان های کشدار و کات های متعدد، ریتم مناسبی برای سریالی تدارک دیده شده که میخواهد زن و مرد و پیر و جوان را مجذوب کند.
بازی محیا دهقانی و احترام برومند بسیار درست و حساب شده و بی خطا پیش میرود و برومند نشان میدهد چه انتخاب درستی بوده برای بازی در نقش عمه خانم و چنان با نگاه و تغییر فرکانس صوتی، وجه معمایی داستان را القا میکند که نگو و نپرس. علی مصفا شمایلی تازه از خود بروز داده و دوست داشتنی است، ستاره اسکندری میخواهد از تیپ زن اعیانی شخصیت بسازد ولی همگام است با مرجانه گلچین که مانند تمام تیپهای خاله خانمباجیهای آثار آبیار، پر است از ادا و اطوار و وراجی.
رمان فتانه حاج سیدجوادی، زود شروع میشد و زود به بزنگاه میرسید و سریال بامداد خمار هم چنین ویژگی را دارد و با اینکه در برخی دیالوگ نویسی های معاصر زیادی مبادی آداب و کتابی بوده ولی هرچه به عقب تر میرود، گفتار شخصیت ها بهبود می یابد و چه خوب که احترام برومند راوی داستان است که به خوبی دیالوگ ها را مال خود کرده و تکلف را می زداید.
“بامداد خمار” طراحی صحنه و لباس پرتصنعی دارد؛ از آن جنس تر و تمیزی که مخاطب نوستالژیباز آن را پسندیده و کاری ندارد به میزان واقعیات و سیر داستانی نیز قاعدتا باید از زرق و برق دخترک مرفه برسد به درد و داغ پس از وصال…میخواهیم قیاس کنیم، این سریال قطعا ریتم روان تری از شکارگاه و جیران و حکایتهای کمال و مهمان کشی و سایر رقبای متاخر تاریخی دارد چون میخواهد مثل رمان عامه پسند باشد…