نمایش خانگی/پیمان مقیمی: نزدیک به دو دهه بعد از تولید کمدی “مارمولک” حالا بنا شده فیلم کامل پشت صحنه آن از طریق پلتفرمهای اینترنتی به شبکه خانگی عرضه شود.
به گزارش نمایش خانگی و به نقل از ایلنا فیلم پشت صحنه “مارمولک” را علی تبریزی آقازاده کمال تبریزی کارگردان “مارمولک” ساخته است.
علی تبریزی که به عنوان فیلمبردار پشت صحنه در “مارمولک” حضور داشته بخشهایی مختلف و دیدنی از اتفاقات تولید این کمدی را در پشت صحنه گنجانده است.
حبیب رضایی که در “مارمولک” بهعنوان بازیگردان حضور داشته با انتشار بخشی از پشت صحنه این کمدی اظهار داشت: فیلم “مارمولک” همچنان یکی از بهترین تجربیات این نگارنده در عرصه مشاوره وانتخاب و هدایت بازیگر است و تا همیشه هم خواهد بود. سهم عمده دراین عیار بالای کسب تجربه و به طور کلی، در شکلگیری این پروژه و خاطرهسازی به یادماندنیآن، بدون تردید متعلق است به توانایی و بزرگواری بیمثال و اخلاق بینظیر و حرفهای جناب پرستویی که واقعا در تمام مراحل کار، حیرتانگیز بود…و همچنان در هر همکاری تازه، میبینی که جلا و صیقلِ بیشتر و دلنشینتری هم یافته. خدا حفظشان کند…
رضایی ادامه داد: شاید انتشار پشت صحنه “مارمولک”، نفسی جدا کند از این هیاهو و گرما و جستجوی بی نتیجه واکسن و ترافیک تهمت و صادرات کتمان و…
برای تماشای بخشهایی از پشت صحنه “مارمولک”، اینجا را ببینید.
نمایش خانگی/پیمان مقیمی: شورای پروانه نمایش آثار غیر سینمایی، با نمایش ۳۸ عنوان فیلم بلند، کوتاه و مستند موافقت کرد.حجم بالای مجوزهای صادره حکایت از آن دارد که اگر بر مدار قانون پیش برویم خواهیم توانست هم شرایط فعالیت قانونی فیلمسازان بیشتری را فراهم کنیم و هم رونق اقتصادی تولید را شاهد خواهیم بود.
در میان آثار پروانه گرفته نام فیلم کوتاه “قلقلی به مهد کودک میرود” به تهیهکنندگی جلال لاسمی به چشم میخورد. جلال یا شهرام لاسمی همان کاراکتر قلقلی است که معرف کودکان دهه شصت است و حالا اولین فیلم کوتاه خود را تولید کرده.
آزاده صمدی و امیراحمد قزوینی بازیگران سریال “افعی تهران” هم پروانه نمایش فیلم بلند ویدیویی “ترس از اشکهای واقعی” را گرفته اند که احتمالا بدنبال حضور در جشنواره های خارجی است.
**فیلمهای بلند داستانی پروانه گرفته:
–«همیشه با تو» به تهیهکنندگی محمدعلی شکرگزار و مهدی مدرس و کارگردانی محمدحسین شکرگزار
— «ترس از اشکهای واقعی» به تهیهکنندگی آزاده صمدی و کارگردانی امیر احمد قزوینی
— «جنایت زمان» به تهیهکنندگی و کارگردانی سید محمد عرفان طباطبائی
–«سیوستان» به تهیهکنندگی امیرحسین جهددوست و کارگردانی مهرداد درگی
–«مرد خاموش» به تهیهکنندگی محمد حسینخانی و کارگردانی احمد بهرامی
صدور پروانه همکاری بازیگران “افعی تهران”/صدور پروانه برای “قلقلی”+صدور بیش از سی پروانه دیگر
** فیلمهای مستند:
–«عمو جعفر» به تهیهکنندگی و کارگردانی جلال الفت
— «رئیس کل» به تهیهکنندگی و کارگردانی سیدمحمد مرعشی
–«نوبهار» به تهیهکنندگی مهدی قلیپور و کارگردانی حسن محمدی
— «شماره پنج» به تهیهکنندگی و کارگردانی دانیال رحیمی کاشانی
— «طوبی» به تهیهکنندگی محمدرضا کریمی و کارگردانی سمیه ذاکری
— «رخ» به تهیهکنندگی آرش صادقی و سام کلانتری و کارگردانی سام کلانتری
— «لاو» به تهیهکنندگی و کارگردانی رضا غلامی مطلق
— «گره جاده» به تهیهکنندگی و کارگردانی محمدتقی رحمتی
–«دعوتنامه» به تهیهکنندگی سید محمد حسینی و بهرام عزیزی و کارگردانی سید محمد حسینی
–«بار گادون» به تهیهکنندگی علیرضا ولیپور و کارگردانی ابراهیم شفیعی
–«چشم دل» به تهیهکنندگی و کارگردانی محمد جواد حقانیفرد
— «مشت در نمای درشت» به تهیهکنندگی و کارگردانی محمد صالح حجتالاسلامی
— «هنرمند واحد 5» به تهیهکنندگی حسین نشاطی و کارگردانی محمد صالح حجتالاسلامی
— «عراق چگونه اراک شد» به تهیهکنندگی و کارگردانی سعید شاهحسینی
— «بازگشت به لوگا» به تهیهکنندگی و کارگردانی محسن شیرزائی
— «اکبر» به تهیهکنندگی و کارگردانی حامد غنی
**فیلمهای کوتاه
— «اولین قرار» به تهیهکنندگی و کارگردانی محمد امیرجلالی
— «خوانا بنویسید» به تهیهکنندگی هاشم مسعودی و مجتبی احسانی و کارگردانی مرتضی علیزاده
–«ضمیر مشترک» به تهیهکنندگی و کارگردانی مسعود شیرانی فرد
–«قلقلی به مهدکودک میرود» به تهیهکنندگی جلال لاسمی و کارگردانی رضا پژواک
–«عطر یاس» به تهیهکنندگی و کارگردانی محمد کریمی
— «گور کن» به تهیهکنندگی امیر ابیلی و محمد مهدی محمدیان و کارگردانی امیر ابیلی و داوود مرادیان
— «بازسازی» به تهیهکنندگی مهاجر توحیدپرست و علی جاودان و کارگردانی علی توکلی
— «میراث» به تهیهکنندگی و کارگردانی نوید بهروزی
— «از اینجا باز شود» به تهیهکنندگی محسن اصدقپور و کارگردانی محسن اصدقپور و امیرحسین طالبینیا
— «نیلوفر آبی» به تهیهکنندگی امیر برزگر و کارگردانی شقایق جدیدی
— «سایه درخت» به تهیهکنندگی و کارگردانی حمیدرضا کریمی، «سینما دلقک» به تهیهکنندگی و کارگردانی عباس جوادی
— «مشتاق کلام» به تهیهکنندگی و کارگردانی عباس جوادی
— «فال حافظ» به تهیهکنندگی پروانه زبان فهم و کارگردانی امیرعلی محبوب جهانیان
–«کانال مانش» به تهیهکنندگی و کارگردانی سید محمد امین سجادی
— «قورباغهات را قورت نده» به تهیهکنندگی ابوالفضل قائمی و احمد ملکنژاد و کارگردانی ابوالفضل قائمی
— «چند طبقه پایینتر» به تهیهکنندگی و کارگردانی سید وحید قاضی میرسعید
نمایش خانگی/مجید ناصری: سریال “در انتهای شب” ساخته آيدا پناهنده از طریق فیلمنت به شبکه خانگی عرضه شده با یک شروع از انتها به ابتدا….
آيدا پناهنده ازجمله کارگردانان زن سالهای اخیر سینمای ایران است که در همکاری با همسرش ارسلان امیری، فیلمهایی مثل اسرافیل، ناهید و تی تی را ساخته و حالا اولین سریال خود “در انتهای شب” را به تهیهکنندگی محمد یمینی ساخته؛ محمد یمینی بیش از هرچیز بابت مدیریت تولید فیلم “قهرمان” اصغر فرهادی شناخته میشود.
پناهنده در تازه ترین کارش به مانند آثار قبلی با تمرکز بر یک کاراکتر زن داستان پردازی کرده. “در انتهای شب” داستان خود را به طور معکوس و از آخر به اول تعریف میکند؛ چیزی شبیه به فیلم “صداها”ی فرزاد موتمن و آن هم با تمرکز بر رفتارهای زنی شاغل و درعین حال خانواده دوست که انگار گرفتار شوهری است که قدر او را نمیداند.
“در انتهای شب” خیلی خوب دست گذاشته بر انبوه مشکلات اقتصادی یک خانواده ایرانی در دهه های اخیر. خانواده ای که باید فرسنگ ها دورتر از محل کارش در پردیس رودهن، زندگی کند و هر صبح به هزار زحمت خود را به محل کار برساند برای از دست ندادن آب باریکهای اندک. آيدا پناهنده خیلی خوب بر این درد مسکن دست میگذارد. واقعیت هم همین است؛ آنها که سالها پیش در کنار شرکتهایی مثل ایران خودرو، پیکان شهر ساختند تا پرسنل به راحتی به خانه بروند، دیوانه نبودند و اتفاقا درجهت بالا بردن راندمان کاری پرسنل چنین کاری کردند ولی در سالهای اخیر میبینیم که محل کار در غربی ترین نقطه شهر است و محل زندگی در مرکز یا شرق پایتخت و طبیعی است که علاوه بر تلفات وقت در جابجایی، خستگی جسمی وسپس روحی ناشی از این بعد مسافت به سراغ فرد میآید…
سریال “در انتهای شب”؛ روایتِ معکوس ریاضت
اینکه “در انتهای شب” دست بر چنین مساله کلیدی گذاشته که بسیاری از مدعیان فیلمسازی درباره طبقه متوسط، آن را اساسا منکر شده اند، امتیازی است برای سریال ضمن اینکه فاصله های زناشویی ایجاد شده در نتیجهی این سبک زندگی درهمبرهم نیز میتواند زمینه ای باشد برای داستان پردازی های بیشتر….
روایت معکوس آیدا پناهنده در این سریال هرچند جدید نیست ولی چندان هم بد نیست و میتواند مخاطب را قدری بیشتر شیفته روایت معمایی اثر نماید. البته اگر همین داستان به طور خطی و بدون روایت معکوس هم روایت میشد میتوانست مخاطب خودش را داشته باشد.
نرگس حصیبی از مخاطبان نمایش خانگی در تحلیلی برای این رسانه آورد: سریال “داریوش” را هادی حجازی فر کارگردانی و درعین حال خودش هم نقش اصلی آن را بازی کرده است.
حجازی فر قبل از این فیلم-سریال “موقعیت مهدی/عاشورا” را هم با بازی خودش، کارگردانی کرده بود.
سریال “داریوش” کاملا متأثر از موفقیت سریال “پوست شیر” و با تقریبا همان موتیف های پدر-دختری و همان ترکیب تولید-از نوید محمودی تهیهکننده تا مرتضی غفوری فیلمبردار تا بازیگرانی مثل ژیلا شاهی و مهرداد صدیقیان تا سارا آهنی تدوینگر- ساخته شده.
حجازی فر بعد از موفقیت “ایستاده در غبار” عطش بالایی برای بازیگری نشان داد و سعی کرد فیلم و سریالهای مختلف از کمدی تا ملودرام را بازی کند ولی درنهایت همچنان شمایل احمد متوسلیان در همان “ایستاده در غبار” است که بهترین نقش آفرینی او به شمار میرود. شاید همین مقایسه شدن تمام بازیهایش با همان نقش اولش در سینما بوده که باعث شده حجازی فر به سمت کارگردانی هم بیاید بلکه بالاخره کاری متفاوتتر از آن شمایل ارزشی خلق کند منتها خلق شمایل، در کنار فیلمنامه کاراکترمحور به کارگردانی نیاز دارد که شکستن بازیگر و ساخت مجدد او را بلد باشد؛ کاری که مسعود کیمیایی خیلی خوب با امثال مهران مدیری و سعید آقاخانی و… در “خائن کشی” و “خون شد” انجام داد. البته که هم مدیری د هم آقاخانی نیز از شکست قالب تکراری استقبال کرده و دل دادند به نقش جدید.
درباره هادی حجازی فر و سریال داریوش، نه کارگردانی در مقیاس کیمیایی بوده که دنبال ساخت و پرداخت تازه باشد و نه حجازیفرِ بازیگر چندان علاقه ای داشته به شکست تکرار. حجازی فر به اشتباه تصور کرده دلیل شهرت بهروز وثوقی، پرکاری و ایفای نقشهای متنوع بوده در حالی که همین بهروز هم اگر تن نمیداد به کار با امثال مسعود کیمیایی و علی حاتمی و ناصر تقوایی و شاپور قریب و ایرج قادری و فریدون گله و سیامک یاسمی و ساموئل خاچیکیان و…، و دنبال ساخت و ساز کاراکتر نبود، چیزی برای عرضه نداشت.
کارگردانی برای حجازیفر، زود بود؛ او البته به لطف تیم مستندنمای مهدویان توانست فیلم اپیزودیک موفقیت مهدی را قابل قبول دربیاورد ولی همان فیلم هم وقتی شد سریال عاشورا، پر از تکرار مکررات و راش های اضافی و داستانهای بی ربط و گاه رهاشده بود. حجازی فر در سریال “داریوش” حتی نمیداند میخواهد ملودرام بسازد یا کمدی و برخی جاها خود را خندهدار و برخی جاها قابل ترحم عرضه کرده.
حجازیفر پیش خودش فکر کرده حالا اینجا اگر برخلاف پوست شیر، بیاید و کاراکتر یک مرد ترسوی فراری را بازی کند-که لابد و به تدریج ترسش میریزد؟- ساختارشکنی کرده ولی فقط نگاه کنید به انتخاب پوشش کاملا مشابه مرد بیکله و متهور پوست شیر تا دریابید چقدر در کارگردانی دستش خالی است.
انتخاب بازیگر هم که تعریفی ندارد. مثلا دختر داریوش با بازی ژیلا شاهی با ته لهجه ترکی حرف میزند ولی داریوش لهجه ندارد! یا مهرداد صدیقیان عینهوی پوست شیر باز نقش عاشق دلخسته را دارد و نوه پرروی داریوش کاملا شبیه پسربچه سریال زیرخاکی است؛ یعنی حجازی فر حتی نمی توانست یک بازیگردان کودک پیدا کند برای کمک به تفاوت بازی رایان سرلک در این دو سریال؟
خط داستانی که گذر تدریجی از مرد ترسوی دله دزد به شجاع مردی که میخواهد قواعد را به هم بزند، خط خوبی است ولی انگار حجازی فر خودش هم درکی از چنین خطی نداشته چون حداقل باید شمایل درستی از یک مرد میانسال ترسو ترسیم میکرد. این کار را عباس جمشیدی فر-که رفیق داریوش است- خیلی راحت و تیپیکال ادا کرده ولی حجازی فر شاید ابا داشته از تیپ سازی، کلا هیچ.
سریال داریوش؛ هادی حجازی فر بدنبال بهروز وثوقی؟
سریال “داریوش” حتی در ساخت موسیقی نیز جز تکرار بخشهایی از ملودی های آثار خاطره ساز داریوش اقبالی و تغییر اول و آخر ملودی، راه تازه ای نمی پیماید و موسیقی تیتراژ هم رگه های موسیقی های امراه و تارکان و مصطفی صندل را دارد…
“داریوش” نشان میدهد که کارگردانی برای حجازی فر زود بوده و او اگر میخواهد زود از دایره حذف نشود حتما باید ابتدا چند همکاری با کارگردانان توانمند را ولو بدون دریافت دستمزد، ترتیب دهد وچند سالی تجربه کند تا بعدتر با توان بیشتری به سمت کارگردانی بیاید و یادش نرود حتی همان بهروز وثوقی با وجود سابقه سالها بازیگری باز جرأت نکرد سراغ کارگردانی برود یا شهاب حسینی وقتی بعد از سالها بازیگری، خواست فیلم اول خود را بسازد سناریویی از یکی از مولفان توانمند سینمای ایران یعنی محمدهادی کریمی را زمینه ای کرد برای ساخت “ساکن طبقه وسط” یا نیکی کریمی بعد از سالها دستیاری برای عباس کیارستمی به سمت ساخت “چند روز بعد” آمد یا فرامرز قریبیان که کلی تجربه کنار کیمیایی، بهمن فرمانآرا، فریبرز صالح، امیر قویدل، سیروس الوند و…، کسب کرد تا برسد به ساخت “جدال در تاسوکی”.
نمایش خانگی/مجید ناصری: سریال “افعی تهران” ساخته سامان مقدم از محصولات فیلمنت به پایان رسید در حالی که از نیمه های سریال بسیاری از مخاطبان حدس زده بودند که افعی تهران کیست؟ و معلوم نشد چرا نباید کارگردان به جای این همه موسیقی فرنگی به موسیقی ملی وطنش ببالد؟ جز این است که همه ایرانی هستیم و اول از همه مخاطب محصولات ملی؟
حدس و گمان مخاطبان درباره اینکه آرمان بیانی-کارگردان فیلم در فیلم- خودش قاتل زنجیره ای کودک آزاران است، نوید این را هم میداد که با درپیش بودن فیلمبرداری حین عرضه، شاید با یک رودست کامل در قسمت پایانی روبرو باشیم.
از آن طرف گروهی از مخاطبان هم فکر میکردند که چون نام پیمان معادی به عنوان فیلمنامه نویس سریال آمده و او بخش عمده شهرت خود را مرهون همکاری با اصغر فرهادی است پس “افعی تهران” هم گرفتار پایان باز یا بی پایانی داستانی خواهد بود غافل از آن که حضور سامان مقدم در مقام کارگردان “افعی تهران” و تجربیات سریال سازی او از “شمس العماره” تا “دیوار به دیوار” بر کار غلبه داشت و درنهایت او به سبکی که به آن شهره است یعنی با برگزاری یک پارتی-مهمانی- داستان را بست.
سامان مقدم بسیار به مهمانی بازی علاقه دارد و اینکه آدمها را در لوکيشن های بسته به بهانه یک مهمانی دور هم جمع میکند را از “کافه ستاره” و ” مکس” تا “نهنگ عنبر” و “دیوار به دیوار” و حتی فیلم توقیفی “صد سال به این سالها” ارائه داده بود.
سریال افعی تهران
مقدم که حجم بالای موسیقی غربی حاکم بر سریالش از جیمی هندریکس و لوئیس آرمسترانگ تا دیوید بوئی و گراهام ناش در تعارض است با پشت صحنه هایی که بیشتر آغشته به آوای فتانه و جواد یساری و شهرام شب پره و ناهید و… هستند، نشان داد که طی سالهای مختلف کار در سینما و تلویزیون و مشق کردن پیش سینماگرانی نظیر برادران شایسته، مسعود کیمیایی، رامین عباسیزاده، همایون اسعدیان و ابوالحسن داوودی، هرچه را که نیاموخته باشد در جمع کردن داستان، کار را یاد گرفته و نقطه قوت “افعی تهران” هم یکی شروع معمایی بود و یکی پایان بی صدای آژیر پلیس که هر دو ناشی از تجربیات طولانی همکاری با خبرگان است؛ یعنی همان چیزی که متاسفانه نسل تازه کارگرداننمایان علاقمند به لاتگرافی از آن بیبهرهاند.
او در بسیاری از قسمتها و با کم آمدن داستان مجبور بود با وارد کردن بازیگران مهمان-مثل هومن سیدی، امین حیایی، پژمان جمشیدی و…- برای مخاطب تازگی ایجاد کند که این خودش نشان دهنده آن است که همکار پروژه هایی مثل ضیافت و سلطان مسعود کیمیایی، پریدخت و شمس العماره رامین عباسیزاده، تحفه هند و مرد آفتابی همایون اسعدیان همچنان باید حتما یک دراماتورژ درجه یک را کنار خود داشته باشد تا آن تجربیات تکنیکی بیشتر به کارش بیایند.
حضور تهیهکننده ای جاهطلب مثل جواد فرحانی در پروژه “افعی تهران” بسیار کمک حال سامان مقدم بود و او انواع و اقسام بازیگر و لوکیشن را برایش تدارک دید تا داستانی خط قرمزی را با پایانی غیرکلیشه به فرجام برساند ولی سامان مقدم باید در کارهای آتی بیش از اینها بر متن کار کند.
راستی اگر سامان مقدم میخواست این سریال ملبس با انواع موسیقی غربی را در اینستاگرام وایرال کند، حتی اپیزودی از آن قابل عرضه بود؟؟ و تک تک پلان ها کپی رایت نمیخورد؟ چرا تلاش برای جلب نظر طبقه متوسط نزد برخی کارگردانان متبادر شده در پهلو زدن به موزیک غربی؟ آن هم وقتی خاستگاه کاراکترهای اصلی “افعی تهران” نه آن طبقه الیت خارجیگوشکن که جماعتی است رشدکرده حوالی پارک شهر و شوش و شاپور و مولوی؟ چه کسی گفته فتانه چیپ است و لوئیس آرمسترانگ، فاخر؟
به نقل از تریتا نیوز -شرکتکنندگان طرح پیش خرید محصولات جدید سری Galaxy Z هدایای ویژهای را شامل پشتیبانی ویژه از دستگاهها، پوشیدنیهای جدید و قابها و لوازم جانبی زیبا و مدرنی را دریافت میکنند.
شرکت سامسونگ عصر روز چهارشنبه 20 تیرماه 1403 در رویداد گلکسی آنپکد که در شهر پاریس فرانسه برگزار شد، از جدیدترین دستگاههای تاشو خود یعنی Galaxy Z Flip6 و Galaxy Z Fold6 همراه با ساعتهای هوشمند واچ و بادزهای جدید، رونمایی کرد. خبر خوب برای علاقهمندان به تاشوهای جدید سامسونگ این است که پیشخرید این محصولات در فروشگاههای منتخب سامسونگ در ایران و همچنین فروشگاه آنلاین دیجیکالا با هدایایی ویژه همراه شده است.
این هدایا به مدت محدودی ارائه میشوند، پس اگر قصد پیشخرید دستگاههای تاشو و جدید سامسونگ را دارید، بهتر است فرصت را از دست ندهید و همین الان پیش خرید خود را انجام دهید. برای اینکار کافیست به وبسایت دیجیکالا و فروشگاههای منتخب سامسونگ در ایران مراجعه کنید و به راحتی مراحل ثبت پیش خرید خود را کامل کنید.
این هدایای ویژه برای خریداران Galaxy Z Fold6 سامسونگ شامل: یک دستگاه Galaxy Watch FE، قاب Slim S Pen، کاور رسمی سامسونگ و 6 ماه ضمانت ویژه سرویس Care+ میشود. Galaxy Watch FE یکی از جدیدترین محصولات سامسونگ است که در روزهای پایانی خرداد ماه امسال به عنوان اولین ساعت هوشمند سری FE به این بخش اضافه شد. Galaxy Watch FE ساعت هوشمند 40 میلیمتری سامسونگ است که به واسطه سنسورهای پیشرفتهای نظیر BioActive میتواند فعالیتهای تمرینی، ترکیببندی بدن و اهداف سلامتی شما را به شکلی دقیق و کارآمد اندازهگیری و ردیابی کند. در کنار آن قاب Slim S Pen تجربه شما را در استفاده از S Pen بهبود میبخشد. این قاب نگهدارنده به شکل ظریف و باریکی طراحی شده تا در حالت صاف قرار بگیرد و یادداشتبرداری روی میز و سطوح مختلف را آسانتر کند.
خریداران و شرکتکنندگان در طرح پیش خرید Galaxy Z Flip6 نیز، هدایای ویژهای شامل: یک دستگاه Galaxy Buds FE، قاب Flipsuit LED و 6 ماه ضمانت ویژه سرویس Care+ را دریافت میکنند. گلکسی Buds FE، محصولی است که تجربه پیشرو سامسونگ در حوزه صوت و صدا را با طراحی و ارگونومیکی خاص، ترکیب کرده است تا به اندازه کافی راحت باشد و برای مدت طولانی استفاده شود. گلکسی Buds FE قادر است تا 8.5 ساعت پخش با هدفون و با احتساب کیف شارژ در مجموع تا 30 ساعت پخش را ارائه دهد. قاب Flipsuit LED محصولی از لوازم جانبی جدید سامسونگ است که حاصل همکاری این شرکت با هنرمندان برجسته اروپایی است. در این همکاری اختصاصی و دوجانبه، هر یک از هنرمندان، با الهام از فرهنگهای مختلف، محصولات زیبایی را به طور ویژه برای دستگاههای سامسونگ خلق کردهاند.
همچنین، افرادی که هر یک از دو محصول Galaxy Z Flip6 و Galaxy Z Fold6 را پیش خرید کنند، از ۶ ماه ضمانت ویژه سرویس Care+ نیز بهرهمند خواهند شد. این سرویس که توسط شبکه خدمات «همراه سرویس خاورمیانه» ارائه میگردد، شامل تعویض رایگان نمایشگر گوشی میشود و تضمینی برای سلامت صفحهنمایش منحصربهفرد این دستگاههای تاشو است. این ضمانت ویژه نیز یکی دیگر از هدایای ارزشمندی است که برای شما در نظر گرفته شده است تا با اطمینان بیشتری از فناوری پیشرفته و طراحی نوآورانه این محصولات جدید لذت ببرید.
برای شرکت در طرح پیش خرید ویژه محصولات جدید سامسونگ، علاوه بر فروشگاه آنلاین دیجیکالا میتوانید به فروشگاههای منتخب سامسونگ در شهرهای تهران (فروشگاه سامسونگ مرکزی در طبقه همکف بازار چارسو؛ فروشگاه سامسونگ در نیایش مال؛ فروشگاه سامسونگ آوا سنتر)، تبریز (فروشگاه پدیده در نبش چهارراه شریعتی)، اصفهان (فروشگاه 540 در خیابان فردوسی) و مشهد (فروشگاه خانه موبایل در خیابان احمدآباد) مراجعه کنید.
Galaxy Z Flip6 و Galaxy Z Fold6 + هدایای ویژه
سری جدید تاشوهای سامسونگ در کنار ارائه فصل تازهای از هوش مصنوعی Galaxy AI، به نوآوریهای ویژهای مجهز شده و فناوریهای سختافزاری آن از بهبودهای قابل توجهی بهرهمند شده است. اکنون هر دو دستگاه سبکتر و باریکتر شده است و طراحی کاملا متقارن با لبههای صاف، ظاهری بینهایت زیبا به آنها بخشیده است. فریم هر دو تاشوی جدید سامسونگ به آلومینیوم Armor مجهز شده و علاوه بر اینها اکنون پلتفرم پردازشی هر دو این دستگاهها Snapdragon® 8 Gen 3 است که به صورت اختصاصی برای سامسونگ طراحی شده است. این پردازه اختصاصی در هر سه بخش مرکزی (CPU)، گرافیکی (GPU) و عصبی (NPU) تقویت شده است و عملکرد خیرهکنندهای از خود ارائه میدهد.
Galaxy Z Fold6 در رنگبندیهای صورتی، سرمهای و نقرهای و همچنین Galaxy Z Flip6 نیز در رنگبندیهای زرد، آبی، سبز و نقرهای عرضه خواهد شد. تاریخ تحویل این دستگاهها به همراه هدایای ویژه نیز همزمان با تاریخ رسمی عرضه جهانی سامسونگ، یعنی از ۳ مرداد (۲۴ جولای) شروع خواهد شد.
برای خرید هر یک از این محصولات از همین الان میتوانید به فروشگاههای منتخب سامسونگ یا وبسایت دیجیکالا مراجعه کنید تا با ثبت پیشخرید خود، ضمن بهرهمندی از هدایایی ارزشمند، به نخستین کسانی تبدیل شوید که از تجربه سری جدید Galaxy Z سامسونگ بهرهمند میشوند.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این طرح و محصولات جدید سامسونگ لطفا به وبسایت رسمی سامسونگ (www.samsung.com) یا حساب samsungmobileir در شبکه اجتماعی اینستاگرام مراجعه کنید.
نمایش خانگی/پیمان مقیمی: مهران مدیری در سالهای اخیر تلاش زیادی کرد که در کنار اجرای تاک شو و استندآپ، بازیگری را هم دنبال کند ولی از آنجا که سالهاست از بازیگری دور افتاده، کامبکش نه با بازیگری بلکه با اجرای برنامه “اسکار” برای فیلیمو بود.
به نقل از سینماروزان کارهای بازیگری متاخر مدیری از “درخت گردو” تا “افعی تهران” چنگی به دل نزد و این وسط البته که محمود کلاری مشکل کار را دریافت و با فاصله گذاری در حرکت صورت و تغییر پی در پی دیالوگ، توانست اندکی او را بقاعدهتر کند در “تابستان همان سال”.
مدیری درنهایت کاری را که خوب بلد است همین اجرا و برگزاری تاک شوهای مفرح است و هرگاه که یک تیم نویسنده خلاق کنار او هستند، کار اجرایش هم روان تر میشود. خوشبختانه فیلیمو خوب دریافته که موتور محرکه مدیری، متن صحیح است و برای همین در “اسکار” از آن بداهه های بیش از حد دورهمی و نظایر آن خبری نیست و همه چیز با متن های آماده شده پیش میرود.
برنامه اسکار مهران مدیری
قراردهی نیما شعبان نژاد کنار مدیری و پاس کاریهایی که بین این دو نفر در شوخی با مهمانان اسکار که جملگی در زمره هنرمندان شناخته شده هستند، در کنار بخشبندیهای متعدد برنامه و اینکه در هر بخش به اندازه سورپرایز توأمان مخاطب و مهمان، خنداندن مخاطب نیز لحاظ شده، سبب ساز تبدیل “اسکار” به برنامه ای جذاب شده.
مهران مدیری در “اسکار” آن عادت های تکراری و بهویژه زل زدن های گاه و بیگاه به دوربین را کنار گذاشته و در مقابل تلاش کرده بر نوعی لحن پرسشی-تفریحی تمرکز کند و درعین حال در امتیازدهی در قامت گادفادری فرومیرود که نظیرش را در دورهمی دیده بودیم.
“اسکار” نشان داده که دیگر دوران استفاده باری به هر جهت از گندهسلبریتیها گذشته و حتی اگر مهران مدیری را در مرکز اجرای یک برنامه قرار میدهند باز هم باید با ایده پردازی قبلی و استفاده از تیم تولید متن خلاق پیش بروند وگرنه نخواهند توانست مخاطب جلب کنند. “اسکار” اگر موفق است به خاطر توجه به همین ریزهکاریهای کاملا جدی است.
نمایش خانگی/پیمان مقیمی: دستمزد بازیگران به شدت بالا رفته است. اتفاقا در این موضوع پلتفرمها مقصر هستند. همین افرادی که امروز به بازیگران حمله میکنند، خودشان برای اینکه مخاطبان بیشتری جذب کنند، بازیگران مطرح را جذب کردند و دستمزدهای عجیب و غریب پرداخت کردند.
همایون اسعدیان با بیان مطلب فوق گفت: یک بار تلویزیون سالها قبل این کار را انجام داد و یک جهش در دستمزدها ایجاد کرد. در چند سال گذشته هم پلتفرمها این کار را انجام دادند و هزینهها را در سینما بالا بردند ولی درنهایت همین بالا بردن دستمزد به ضرر خودشان تمام خواهد شد.
کارگردان “شوخی” و “آخر بازی” ادامه داد: واقعیت این است که جهان آینده، جهان تصویر و ویاودیهاست. ما الان دو، سه پلتفرم خوب داریم و همینطور روز به روز به تعدادشان اضافه میشود. بخش عظیمی از تأمین مالی اهالی سینما و تصویر در آینده از طریق همین پلتفرمها خواهد بود. نه اینکه سینما از بین خواهد رفت، در سینما تعداد محدودی فیلم ساخته میشود و تعدادی از اعضا در آن کار میکنند، اما حجم کاریای که این پلتفرمها برای اهالی سینما ایجاد میکنند، قابل مقایسه با تولید فیلم نیست.
وی افزود:در دو سال کرونا اگر پلتفرمها نبودند واقعا اهالی سینما وضعیت بدی پیدا میکردند، چراکه در آن مقطع فقط پلتفرمها بودند که سریال میساختند و طی دو سال اگر اشتباه نکنم چیزی حدود 34 سریال توسط دو پلتفرم تولید شد. ما باید از ورود این سرمایهها به این عرصه استقبال کنیم. بهشخصه وقتی متوجه میشوم یک پلتفرم تازه به جمع پلتفرمها اضافه میشود، خوشحال میشوم. میدانم سرمایه زیادی پشت آن است و دیگر بحث ساخت یک فیلم نیست. بحث صدها میلیارد سرمایه است. نه تنها باید استقبال کنیم، بلکه باید تلاش کنیم بمانند، ریشه بدوانند و بتوانند خوراک فرهنگی برای اقشار مختلف مردم فراهم کنند. اما طرف دیگر باید برای دوستانی که صاحب سرمایه هستند مواردی تعریف شود و این طور نباشد که بی ضابطه هر کاری که میخواهند انجام دهند و چنان سطح دستمزد را بالا ببرند که بازیگران به همه به چشم یک پلتفرم متمول نگاه کنند.
کارگردان “طلا و مس” و “بوسیدن روی ماه” گفت: همینطورکه در رودررویی صداوسیما با هنرمندان، صداوسیما مخاطبش را از دست میدهد و اگر هنرمندانی که میتوانند مخاطب را جذب کنند و بین مردم ریشه دارند و مخاطب دارند، با صداوسیما قهر کنند، بازنده صداوسیما است. این اتفاق میتواند دقیقا برای پلتفرمها هم تکرار شود. اگر دچار این باور شوند که قدرت سرمایه است و اگر پول بدهید، هنرمندان همه کاری میکنند، قطعا اشتباه بزرگی میکنند چون تلویزیون هم همین اشتباه را کرد و شکست خورد.
نمایش خانگی/مجید ناصری: شورای صدور پروانه ساخت آثار غیر سینمایی با ساخت 3 عنوان فیلم کوتاه داستانی، 2 عنوان فیلم بلند داستانی و 1 عنوان فیلم نیمه بلند داستانی غیرسینمایی موافقت کرد.
به نقل از ایرنا در میان پروانه های صادره نام نویسنده فیلم آخر مهران مدیری به چشم میخورد.
عباس رافعی نویسنده “ساعت ۶ صبح” فیلم تازه مهران مدیری نیز نویسنده فیلمنامه ای به نام “پاکباز” است که پروانه گرفته.
فیلمهای بلند داستانی پروانه گرفته به شرح زیر است:
–فیلم بلند «کویر ناآرام» به تهیهکنندگی سید زاهد رئیسی، نویسندگی سید مهدی سجادپور و کارگردانی سعید توکلی
–فیلم بلند «پاکباز» به تهیهکنندگی محمد باقر خدادوست، نویسندگی عباس رافعی و کارگردانی امیر رضا مهر شیوا
فیلمهای کوتاه داستانی پروانه گرفته به شرح زیر است:
— «شب سگ» به تهیهکنندگی و نویسندگی و کارگردانی علیرضا کریمی
— «دیوار مرزی» به تهیهکنندگی، نویسندگی و کارگردانی خشایار اصغری
–«باز پرداخت زمین» به تهیهکنندگی، نویسندگی و کارگردانی صالح عصار
–فیلم نیمه بلند داستانی «رقیب دیجیتالی» به تهیهکنندگی عاطفه احسانفر، نویسندگی و کارگردانی میلاد خدر
نمایش خانگی: شبکه نمایش خانگی در ماههای اخیر و در کنار تولید سریالها و برنامه های روتین خود که بعضا در میان آنها آثار قابل توجه هم یافت میشود به اقتباس از برخی رمان های شناخته شده هم روی آورده که درصورت امتداد، قطعا به رونق هر دو حیطه ادبیات و شبکه خانگی منجر خواهد شد.
نرگس آبیار کارگردانی است که بعد از اقتباس از رمان “سووشون”سیمین دانشور به سراغ اقتباس از رمان “بامداد خمار”فتانه حاج سیدجوادی رفته است. روزنامه اصلاح طلب آرمان در گزارشی به این اقتباس پرداخته است.
متن گزارش آرمان را بخوانید:
رمان «بامداد خمار» نوشتهی خانم فتانه حاج سیدجوادی (پروین) اولین بار در سال ۱۳۷۴ منتشر شد و در طول نزدیک به یک دهه، بیش از ۳۰۰ هزار نسخه از آن فروش رفت و نام آن به عنوان یکی از موفقترین آثار داستانی در جذب مخاطب در حوزه زبان فارسی ثبت شده است. خانم حاج سیدجوادی نام کتاب خود را از بیتی از سعدی اقتباس کرد: “به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی شب شراب نیرزد به بامداد خمار” علیرغم همه انتقادات تند و بعضا ویرانگری که نخبگان، فمینیستها و در کلیت، جریان روشنفکری، از همان چاپ اول این رمان، نثار آن کردند، عامه جمعیت کتابخوان ایرانی، رمان را خواندند و جای آن را به عنوان یکی از پرخوانندهترین آثار داستانی در زبان فارسی تثبیت کردند. حال، چندی است که خبر آمده، یک «بانو» آستین بالا زده و پشت دوربین قرار گرفته، تا از دل یکی از پدیدههای فرهنگی دهه هفتاد شمسی، یعنی «بامداد خمار»، یک سریال بیرون بکشد. به احتمال قوی، اکنون خانم حاج سیدجوادی هم نفسی به راحتی می کشد که بعد از نزدیک به ۳۰ سال از اولین انتشار، نه تنها یک «زن» قرار است تصویرگر این اودیسه زنانه باشد، که از قضاء این زن، یکی از کاربلدترین و موفقترین نامهای سینمای ایران نیز است: «نرگس آبیار».
نفسِ راحت فتانه حاجسیدجوادی از اقتباس “بامداد خمار” توسط نرگس آبیار؟/رسانه اصلاحطلب گزارش داد
باید توجه داشت که “نرگس آبیار”، در کمال اعتماد به نفسی که برآمده از «کولهباری» از تجربهاندوزی در ژانرهای مختلف سینمایی و عرقریزی روح در خلق درام، هم دست در پنجه یکی از گردنکلفتهای ادبیات معاصر ایران، یعنی رمان «سووشون» زندهیاد سیمین دانشور انداخت و سریالی برای شبکه نمایش خانگی تولید کرد و هم حالا قصد دارد یکی از پرمخاطبترین آثار داستانی نیم قرن گذشته جغرافیای فارسیزبان را به زبان تصویر برگرداند. از قضا در ایران، که مزاج مردم از قدیمالایام، زبان حکایت و شعر بوده و قدیمیترین داستانهای مکتوب را می توان در میراث کهن ایرانی سراغ گرفت، اقتباس ادبی برای سینما و تلویزیون به شدت مهجور است. در هر جای دنیا که صنعت هنرهای تصویری به صورت پویا و تجاری وجود دارد، بازار اصطلاحا تشنۀ اثر مکتوب برای اقتباس سینمایی است. در حدی که حتی دنبالهنویسی بر شماری قابل توجه از آثار ادبی مشهور و محبوب، تحت تاثیر توفیق عظیم نسخه سینمایی آن نوول یا داستان مربوطه بوده است. از آن جمله می توان به مجموعه آثار “تامس هریس” با محوریت شخصیت دکتر لکتر اشاره کرد که دو نوول «هانیبال» و «خیزش هانیبال» با توجه به موفقیت فیلم سینمایی «سکوت برهها» نوشته شد. یا کوجی سوزوکی، نویسنده مشهور ژاپنی، دنبالهها بر نوول «حلقه» را بر اساس توفیق حیرتانگیز فیلم سینمایی «حلقه»(هم نسخه ژاپنی و هم آمریکایی) نوشت.
حال، با توجه به دریای عظیمی از آثار ادبی تولید شده در داخل کشور، به ویژه توسط نسل جوان کشور، حیف است که این گسترۀ عظیم پتانسیل دراماتیک برای خلق فیلم و سریال، این قدر نادیده بماند. تازه باید توجه داشت که، از قدیم، هرگاه فیلمساز و تهیهکنندهای جسارت به خرج می داد و وارد وادی اقتباس شد، به طور معمول نتیجه موفق و حتی درخشان گرفت: شادروان داریوش مهرجویی که اصولا موفقترین و ماهرترین سینماگر ما در عرصه اقتباس سینمایی از آثار ادبی بود(گاو، پستچی، دایره مینا، سارا، پری، مهمان مامان و…)؛ استاد ناصر تقوایی و شاهکارهای «ناخدا خورشید»(از داستان همینگوی) و «آرامش در حضور دیگران»(از داستان مرحوم ساعدی)؛ بهروز افخمی و اقتباس فیلمنامه «روز شیطان» از رمان «پروتکل چهارم» فردریک فورسایت؛ مسعود کیمیایی و «خاک»(اوسنه باباسبحان)، «داش آکل»(داستان صادق هدایت) و «غزل»(داستانی از خورخه لوئیس بورخس)؛ امیر نادری و اقتباس از داستان صادق چوبک در «تنگسیر»؛ مرحوم پوراحمد در «قصه های مجید» و «خواهران غریب» و «اتوبوس شب»؛ و…
ملاحظه می شود که شماری از موفقترین و به یادماندنیترین آثار تصویری ایرانی بر مبنای اقتباس ادبی شکل گرفته است. بلاشک، تجربۀ تبدیل یکی از محبوبترین رمانهای ایرانی در نزد عامه کتابخوانان، یعنی «بامداد خمار» خانم فتانه حاجسیدجوادی، هم برای خوانندگان آن رمان و هم سازنده این اثر، تجربهای هیجانانگیز و جذاب خواهد بود. این نکته را باید در نظر داشت که اثر ادبی، عصارۀ خلاقیت، ذهنیات، دیدگاه فلسفی و اعتقادی مولف به جهان، زندگی و اجتماع و غنای هنری یک نویسنده در برههای از عمر خلاقه و بارآورانهی اوست. یک قصه یا رمان، محصول صدها و هزاران ساعت مطالعه، تامل و مراقبهی درونی، رصد و موشکافی روابط اجتماعی و جهان پیرامون و تجربیات زیستهی یک مولف است. از همین رو، وقتی یک سینماگر به سراغ یک اثر ادبی برای اقتباس می رود، هم به لحاظ محتوایی و هم حتی به لحاظ فرم، مشتی پُر در نوشتن سناریو و ساخت اثر خواهد داشت. این غنای فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی و هنری وقتی در دستان یک کارگردان کارآزموده و امتحانپسداده قرار می گیرد که واجد معیارهای بنیادین زیباییشناسانه، داستانپردازی، روایت و مخاطبشناسی هم هست، مضاعف می گردد و یک اثر هنری ماندگار، در عین حال پرمخاطب، رقم می خورد. باید توجه داشت که ساخت چنین اثری، فراتر از مبحث سرگرمی(که اصل اولیه و بنیادین یک اثر سینمایی است)، بخشی از حافظه جمعی فرهنگی-اجتماعی مردم یک کشور را رقم می زند. شاید با برشمردن برخی مصادیق، این بحث روشنتر شود. وقتی سخن از مقاومت دلیرانۀ مردم جنوب ایران در برابر طاعون اشغال و استعمار به میان می آید، لاجرم و بلاتردید رمان تاریخی مرحوم رکنزاده آدمیت، یعنی «دلیران تنگستانی» و سریال تلویزیونی «دلیران تنگستان» اثر مرحوم همایون شهنواز که مقتبس از آن رمان است، در حافظه نسلهای قدیمتر نقش می بندد. چه بسا، تنها منبع شناخت اکثریت کسانی که با نام شهید «رییسعلی دلواری» آشنا هستند، از قیام ضداستعماری او علیه انگلستان، همین رمان یا، عمدتا، همین سریال باشد. در مصداقی دیگر، اگر بخواهیم با زیست اجتماعی، روابط خانوادگی و باورهای ذهنی ایرانیان در دوره پهلوی اول آشنا شویم، لاجرم و بلاتردید، یکی از منابع، رمان «داییجان ناپلئون» اثر مرحوم ایرج پزشکزاد و مجموعه تلویزیونی با همین نام، اثر استاد ناصر تقوایی است. ذکر مصادیق، از این منظر هم مهم و مرتبط بود که از قضاء، در کارنامهی هنری بانو نرگس آبیار، هستند آثاری که اینچنین مدخلیت «قومشناسانه» دارند. به این معنی که، برای مثال، اگر در آینده، کسانی بخواهند دربارهی اثرات اجتماعی جنگ ایران و عراق، و به طور خاص پدیدههایی چون «مفقودین» جنگ و «مادران شهدا»، آگاهی کسب کنند، قطعا یکی از منابع، مرور سینمای جنگ خواهد بود. در این میان، چه کسی می تواند انکار کند که در صدر فهرست منابع سینمایی یک محقق از نسلهای آینده، «شیار ۱۴۳» نرگس آبیار قرار خواهد داشت؟ بلاتردید، سکانس نهایی آن فیلم، یعنی مواجهۀ «مادر شهید» با پارههای استخوان جگرگوشهاش و در آغوش گرفتن کفن سبک او همچون یک نوزاد در آغوش، نه تنها در قلب حافظۀ سینمای ایران، که در حافظۀ فرهنگی ایرانیان حک شده است. یا، اگر باز محققی از نسلهای آینده، بخواهد ادراکی از عواقب و تبعات یک طاعون سیاه به نام «تروریسم تکفیری» در منطقه و کشور ما داشته باشد، آیا نباید «شبی که ماه کامل شد» آبیار را هم، به عنوان ثبت دراماتیک تجربۀ تلخ یک خانواده ایرانی قربانی تروریسم تکفیری، در برنامه تحقیقاتی خود قرار دهد؟ این که “آبیار” چهارمین اثر سینمایی خود، به اوجی حیرتآور از بلوغ سینمایی در «شبی که ماه…» رسید، البته یک پای قضیه است. او نه تنها ظرایف و جزییات شخصیتپردازی را استادانه به کار گرفت(برای نمونه شخصیت خونسرد و مخوف عبدالمالک با بازی آرمین رحیمیان یا شخصیت غمناز با بازی فرشته صدرعرفایی)؛ نه فقط پوستاندازی روحی و جسمی فایزه را، از دختری نازپرورده و لوند به زنی زخمخورده که برای بقای خود و فرزندانش می جنگد، با هنرمندی و بدون سانتیمانتالیزم به تصویر می کشد؛ بلکه هم در ایجاد «تعلیق»، به مفهوم عمیق کلمه، و هم اجرای ماهرانهی صحنههای دشوار اکشن، در سطحی غیرقابلباور ظاهر می شود. فقط کافی است سکانس دوربین روی دست آبیار را به یاد بیاوریم که در آن بازارچه نکبت و اِدبار گرفته شهر کویته، در محاصره نگاههای هیز و هرزه، بدنهای عرق کرده مردان خشن، تیزی ساتور و چاقو، لاشههای ورقلمبیده گوسفندان و خونی که همه جا را گرفته، فایزهی هراسان را همچون پرندهای ظریفبال و رمیده دنبال می کند. یا سکانس جنگی کمین خوردن تروریستها در مرز و درگیری آنها با ارتش را به خاطر بیاوریم که کارگردانی مسلط و با اعتماد به نفس “آبیار”، قدرت و التهاب و حرارت صحنه را به تماشاگر منتقل می کند. اما این همه ماجرا نیست. وجه دیگر فیلمسازی آبیار، زیرلایهها و اصولا بطون جامعهشناختی و روانشناسانهای است که در متن فیلمهای او وجود دارد؛ به عبارت دیگر، فارغ از تصویر کردن احساسات و عواطف انسانی(به خصوص از نوع زنانه)، “آبیار” یک عمق و پختگی در نگاه سینمایی خود دارد که به ریشهها و علتها، آن هم نه به صورت گلدرشت و «پیامدار» نقب می زند. این خصوصیت، قطعا به ریشههای او هم به عنوان یک «نویسنده» و هم به عنوان «مستندساز» بازمی گردد. نویسنده کسی است که بینش عمیق و رصدگر به جامعه و جهان پیرامون خود دارد. این خصلت وقتی با «مستند»سازی تکمیل شود، خواسته یا ناخواسته، نگاه «علتجو» و «تعهد» اجتماعی را در هنرمند، نهادینه می کند. و خب، “نرگس آبیار” به عنوان یک «زن»، واجد جسارت و شهامتی هم است که به او اجازه می دهد، چشم در چشم «جراحت»های اجتماعی بدوزد تا راوی و تصویرگر صادقی باشد. ترکیب این «علتجویی»، «تعهد» و «جسارت» در فیلم «ابلق» به اوج می رسد که فیلمساز، به دور از احساساتگرایی مفرط، محکم و استوار و حتی بعضا بیرحمانه، یک «درد مشترک» زنانه را به تصویر می کشد. میتوان انتظار داشت، که “نرگس آبیار”، با مهارت و تسلط خود در فیلمسازی که آن را «تثبیت» کرده، و با خلاقیت هنری که آن را به «اثبات» رسانده، رمان محبوب و پرخوانندۀ خانم حاج سیدجوادی را اصطلاحا «مال خود» کند؛ به این معنی که «بامداد خمار»ی که “آبیار” بسازد، صرفا تصویرگر رمان و مقید و محدود در آن نخواهد بود و «ارزش افزودۀ» سینمایی به سبک “آبیار” را در خود خواهد داشت. چنان که استاد ناصر تقوایی، رمان مرحوم پزشکزاد را «مال خود» کرد و «داییجان ناپلئون» به روایت تقوایی را ماندگار کرد. یا استاد روانشاد داریوش مهرجویی، مهر خود را بر «عزاداران بیل» و «آشغالدونی» ساعدی زد و «گاو» و «دایره مینا» را به گنجینه سینمایی ایران اضافه کرد و حتی «ناخدا خورشید» تقوایی، به لحاظ ارزشهای هنری از اثر اصلی، یعنی رمان همینگوی، فراتر هم رفت. الغرض، «بامداد خمار به روایت آبیار» قطعا دیدنی خواهد بود.